برخی مطالب پراکنده ( از آرشیو قدیمی )


قصیدۀ خمریه رودکی
این سروده را رودکی در بزم امیرنصر سامانی با ساز و نوا خوانده است و بازنمای بخشی از فرهنگ اصیل و پرمایۀ ایرانی است

HTML


پوشش اسلامی چیست؟
پوشش اسلمی چه ویژگیهائی دارد؟
آیا مستحب نیست که مردان و پسرانِ جوان پیراهن آستین کوتاه با آستین گشاد بپوشند؟ 
آیا مستحب نیست که مردان و پسران جوان موی سرشان را بلند بگذارند و دو یا چهار گیسو ببافند؟
آیا چادر برای زنان جزو پوشش اسلامی است؟
آیا زنان غیر مسلمان مجاز هستند که در مجامع عمومی با سر و گردن برهنه ظاهر شوند؟

HTML


سخن‌رانی دکتر محمد مصدق در مجلس پنجم
در دفاع از قانون اساسی مشروطه
و مخالفت با شاه شدن رضاخان نخست‌وزیر

PDF 170 kb


نامۀ جعفر پیشه‌وری و رهبران فرقۀ موسوم به دموکرات در آذربایجان، به استالین
پیشه‌وری و سردسته‌های فرقه‌ی تجزیه‌طلبِ موسوم به دموکرات در آذربایجان از استالین درخواست می‌کنند که مخفیانه برایشان اسلحه بفرستد، و به‌او قول می‌دهند که نخواهند گذاشت کارگزاران دولت ایران از این موضوع اطلاع بیابد. آنها به‌استالین هشدار مي‌دهند که اگر دیر بجنبد منافع اتحاد شوروی در ایران به‌خطر خواهد افتاد. به‌او اطلاع می‌دهند که مردم آذربایجان خواهان جدائی از ایران هستند ولی اگر استالین ترجیح بدهد که فعلا از ایران جدا نشوند هم همچنان برای برقرار کردن دولت سوسالیستی در ایران تلاش خواهند کرد تا کل ایران به شوروی وابسته شود.

PDF 170 kb


آذری، یا زبان باستانِ آذربایجان
پژوهش ارزشمند احمد کسروی درباره‌ی زبان بومی مردم آذربایجان پیش از ترک‌زبان شدنشان

PDF 835 kb


استره و بخت آور / ستاره و بختیار
وِاُورمَزد ءُ وَهران ءُ بَغ دُخت ءُ مِهر
وِ هَپتون سِپَنتان ءُ گردون سپهر
نِه مُدرایَه خوازم نه ارمن نه چین
وَشــا نوشگین باد  اَیــــران زِمین

PDF 100 kb


ترجمۀ گزیده‌ئی از اندرزنامۀ آترپاد مهراسپند، وزیر بزرگ شاپور دوم ساسانی

HTML

 
 


اگر برای خودتان ارج انسانی قائل استید هرگز خودتان را در برابر کسی بنده منامید و لفظِ این بنده را هرگز به کار مبَرید، هرگز عبارتِ این حقیر را در بارۀ خودتان به کار مبَرید، به دور بریزید این واژگان پست و فرومایه را که نشانۀ فرومایگی است. ایرانی سربلند است فرومایه نیست بندۀ کسی نیست در برابر کسی حقیر نیست. در برابر هر شخصیتی که قرار دارید به جای بنده و حقیر بگوئید من.

به هیچ‌کس در هر مقامی که باشد خطاب قربان مکنید، به هیچکس بله قربان مگوئید. عبارتهای زشتِ حضرت عالی و جناب عالی و عالی جناب را به دور اندازید و به جایش تو و شما به کار ببرید.  اگر کسی واقعاً بزرگوار است او را بزرگوار یا سرور خطاب کنید. بکوشید که واژۀ زیبای خواجه را به فرهنگ ایرانی برگردانید. برای احترام بسیار هم بگوئید جناب

به جای لفظ تورکی خانم عبارت بانو را به کار ببرید.  بانو ایرانی است، خانیم تورک است مغول است تاتار است ایرانی نیست. 

به یاد داشته باشید که مدیران دستگاههای دولتی در کشور نوکران شما استند، ماهمزدی که میگیرند از خزانۀ ملی داده می‌شود یعنی از مالِ شما داده می شود، شما استید که به آنها ماهمزد می دهید تا برایتان کار کنند.  هیچ مدیری چه رئیس جمهور باشد چه وزیر چه استاندار چه قاضی چه رئییس پلیس چه رئیس زندان، سرور شما نیست، همتای شما است، بعلاوه که ماهمزد از خزانۀ مالیِ شما دریافت می کند تا برای شما کار کند.


اگر این مرد یک روزی در کشور ما مرجع تقلید شد، که شاید هم بشود، چه خواهد شد؟؟؟
زیر نام امام علی نشسته است، ولی بنگرید که با نام علی چه می‌کند. آیا به علی عقیده دارد؟


زیباترین روح هنرپرست
شاید شما نام «ام کلثوم» را شنیده باشید ولی نوای ملکوتی او را نه
اینجا را تلک بزنید و هنر واقعی انسان را لمس کنید

و با چشم جانتان مشاهده کنید این نوای آسمانی را
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی / تا بی‌خبر بماند در دام خودپرستی
 


کاغذپاره
کاغذ بی ارزشی بود آن دلار
لیک شد تومان ما بی اعتبار
لرزه افکنده به جان پول ما
نام کاغذپاره‌های آن دیار
هرکجادرکوی و بازار این ندااست
های مردم! من دلارم، من دلار
او دوان و مردم از پشتش دوان
بر زمین افتاده تومان خوار و زار
این جهاد افتصادی را ببین
که چه آورده در این کشور به بار
ارج پول ملی ما هیچ شد
ای فغان از جاهلان نا به کار
گر بگوئیم اقتصاد است ای پدر
نه حدیث و فقه و اوراد و شعار
نیست کار واعظ منبرنشین
ریزه کاریهای اعداد و شمار
گوید این برنامه ها -ای فتنه گر-
هست کار صهیونیست نابکار
تو مشو همسوی صهیونیستها
با بصیرت بنگر و شو هوشیار
دشمنان انقلاب -ای بی‌خرد-
می‌نمایند روز روشن شام تار
تو چرا گوشَت بە آنها می‌دهی
حرف آنها را کنی هی نیش‌خوار
با ولایت باش و راهِ کج مرو
باش بر راهِ بصیرت استوار
این دو روز زندگی باد است و پوچ
گرد می‌کن تو‌شۀ دار القرار
بام و شام اندر عبادت بگذران
تا شوی روز قیامت رستگار
تا توانی راه دین حق بگیر
اهل دنیا را به دنیا واگذار

من شده حیران و لوچ وگیچ ومنگ
چونکه وحشت دارم از فرجام کار
ما چه کردیم اندرآن پنجاه وهفت
کاینچنین ماندیم ازخود شرمسار
 

 
 

زندگی زیبا است

آزمودم زندگی را ارمغان اش‌یافتم
در ترازوی دی و امروز و فردا جا نداشت
گاه دیدم زندگی در مُردگی دارد دوام
گاه دیدم زندگی عقلست وگه دیوانگی
گاه در گل گاه در باران وگه در سوزِ شمع
گاه در شور و سرورِ کودکان بی‌خیال
گاه در بزمِ نشاطِ بی‌غمان شادنوش
شعرِ حافظ بود و ضربِ تیشۀ فرهاد بود
زندگی تاب و تبِ جریانِ دائم بود و من

برتر از نیک و بد و سود و زیان اش‌یافتم
بر فراز هر زمان و هر مکان اش‌یافتم

گه به‌روز زیستن هم بی‌نشان اش‌یافتم
گاه در مستان وگه در عاشقان اش‌یافتم
گاه در خاکسترِ پروانگان اش‌یافتم
گاه در دامانِ گرمِ مادران اش‌یافتم
گاه در ضربِ شررخیزِ یلان اش‌یافتم
در میانِ دفترِ فرزانگان اش‌یافتم
در کشاکشهای سخت و بی‌امان اش‌یافتم

امیرحسین خنجی، ۱۳۵۳
ادامه

 

 


تمدن اسلامی چیست؟

شهرسازی بارزترین نماد تمدن است.
آیا جهادگرانی که اسلام را گستردند شهرسازی می‌دانستند؟
نه
، زیرا یا بیابانیانِ چادرنشین بودند یا از مکه و مدینه آمدند که دو روستای بسیار عقب‌مانده و پرت‌افتاده از حاشیۀ تمدن جهانی بودند.
جاده سازی نماد تمدن است.
آیا جهادگرانی کە اسلام را گستردند جاده سازی می‌دانستند؟
نه.  بیابان‌گردانی بودند کە مسیرشان را با نشانه کردن ستاره و خورشید می‌پیمودند و نیاز بە جاده نداشتند تا جاده سازی آموخته باشند.
پل سازی نماد تمدن است.
آیا جهادگرانی که اسلام را گستردند پل سازی را می‌شناختند؟
نه
.  تا وقتی که به ایران آمدند نمی دانستند که پل چه گونه ساخته می‌شود.
صنعت نماد تمدن است.
آیا جهادگرانی که اسلام را گستردند صنعتی داشتند؟
نه
.  صنعتگری و صنعتگران را خوار می‌شمردند.
تشکیلات دولتی برترین نماد تمدن است.
آیا اسلامیانی که بەخاورمیانه آمدند تشکیلات دولتی را می‌شناختند؟
نه
. آنها با بدایی‌ترین شکل حکومت و دولت نیز آشنا نبودند و تنها نهادی که می‌شناختند قبیله بود و تنها شکل زندگی جمعی که می‌شناختند زندگی قبیله‌یی بود.

اسلام وقتی به شمشیر جهادگران عرب در خاورمیانه سلطه یافت نه شهرسازی می‌دانست نه جاده سازی نه پل‌سازی را می‌شناخت. نه صنعتی داشت.  از میان همۀ هنرهای جهان متمدن نیز تنها چیزی که داشت «شعر» بود. همین. نه پیکره‌سازی نه نگارگری نه تزیینات معماری نه زیباسازی زندگی شهری را می‌شناخت و نه موسیقی و نه بازیهای تفریحی مردم متمدن را می‌دانست و نه هیچ ایده‌ای از دولت و تشکیلات دولتی داشت. 
تنها هنری که عربهای جهادگر می‌دانستند ویران کردن تأسیسات تمدنی بود.

ترجمۀ نوشته ئی از مقدمه ابن خلدون بخوانیم:
«عربها وقتی بر سرزمینهائی دست یابند آن سرزمینها با شتاب رو‌ بە ویرانی می‌رود؛ زیرا عربها ذاتًا خوی وحشی‌گری دارند و این خو در آنها ریشه‌دار است و تبدیل بە خُلقیات و رفتارهای جمعی‌شان شده است… و این بە آن‌سبب است کە آنها اهل یک‌جانشینی نیستند بل‌کە در نقل و انتقال برای دست‌یابی بە غنائم‌اند، و این امر با آبادسازی منافات دارد، زیرا آبادسازی لازمه‌اش یک‌جانشینی است. بەعنوان مثال، سنگ در نظرِ آنها ابزاری برای ساختن کانون آتش است تا دیگ بر رویش بگذارند؛ از این‌رو سنگِ دیوار خانه را بَرمی‌کنند تا کانون آتش بسازند؛ یا کاربردِ تیر چوبین بەنظر آنها برای ستون خیمه است، و از این‌رو سقف خانه را خراب می‌کنند تا تیرش را برداشته تیرک چادر کنند… این حالتِ عمومیِ عرب است. عرب طبعًا گرایش بە تاراج‌گری دارد و می‌خواهد کە آن‌چە در دست دیگران است را از آنها بگیرد؛ زیرا روزیش را توسط نیزه‌اش بە‌دست می‌آورَد. عرب در گرفتنِ اموالِ دیگران هیچ حد و مرزی برای خودش نمی‌شناسد و همین‌کە چشمش بە مال و متاعی افتاد آن‌را تاراج می‌کند… آنها ساخته‌های اهل حرفه و صنعت را بە زور می‌گیرند و برای این ساخته‌ها بهائی قائل نیستند و پاداش و نرخی نمی‌شناسند. و چنان‌کە می‌دانیم هدف از صنایع و پیشه‌ها کسبِ مال است؛ و اگر قرار باشد کە هرچە ساخته شود بی مزد و بها برود دیگر تشویقی برای صنعت‌گر باقی نمی‌مانَد و دستها از ساختن بازمی‌مانند و صنعت از میان می‌رود. همچنین آنها عنایتی بە بازداریِ مردم از فساد و جلوگیری از بعضی بە وسیلۀ بعضِ دیگر ندارند؛ بل‌کە همۀ هدفشان آن است کە اموال مردم را بە زور یا بهانه از دستشان بیرون بکشند؛ و وقتی این هدف برایشان تحقق یابد از پرداختن بە اصلاحِ امور مردم و اندیشه دربارۀ مصالح و منافعِ آنها خودداری می‌کنند و کسانی کە فساد می‌کنند را از فسادکاری بازنمی‌دارند. اگر کیفرهائی هم وضع کنند برای آن است کە مال از دست دیگران بیرون بکشند. طبیعتِ آنها چنین است…  بنگر بە سرزمینهائی کە توسط آنها تسخیر شد چەگونه تمدن در آنها فروپاشید و مردم در آنها تهی‌دست شدند و زمینهای آنجاها وضعیتِ اصلی‌اش را از دست داد!… در عراق همۀ آن ساخته‌های تمدنی کە ایرانیان بنا کرده بودند نابود شد». 

• به دلایل بالا، نباید گفت تمدن اسلامی. بل‌که باید گفت تمدن در سرزمینهای اسلامی‌شده. تمدن از آن اسلامیان نبود، از آن مردمی بود که از قضای روزگار به زیر سلطۀ شمشیر جهادگران اسلام درآمدند. اسلام تمدن نساخت، اسلامیان بعدها برخی از اصول و ارزشهای تمدنی را از مردم سرزمینهای زیر سلطه‌شان بذیرفتند. از خودشان تمدن نداشتند.


هنر اسلامی چیست؟

نگارگری و پیکرتراشی (نقاشی و مجسمه سازی) نمازِ بارز هنر است. آیا اسلام نگارگری و پیکره سازی دارد؟
نه. ندارد بل که نگارگری و پیکرتراشی در اسلام ممنوع است. کسی که تصویر یک انسان یا حیوان زنده بسازد روز قیامت به او گویند: «تا وقتی که به این نگاره روح ندمیده ای به بهشت نخواهی رفت. او نیز نخواهد توانست. پس نگارگر اهل جهنم است. پیکرتراشی که البته بت سازی است و عملی کافرانه است. هرگونه پیکره از نظر شرع اسلام باید نابود شود. کاری که طالبان در افغانستان با آن میراث بزرگ هنری و تمدنی بشریت کردند اجرای یک فرمان اسلامی بود.  کارشان ننگ تاریخ بشر بود.
موسیقی نماد بارز هنر است. آیا اسلام موسیقی دارد؟
نه. در اسلام تار و تنبور نوازی ممنوع است (حرام است).
بزم افروزی و خنیا نماد بارز هنر است. آیا اسلام بزم افروزی و خنیاگری دارد؟
نه. در اسلام خنیاگری و بزم افروزی ممنوع است و چونکه هر بزم خنیا مستلزم باده و رقص است و این دو حرام است. آوازه خوانی زنان حرام است. رقص زنان در حضور مردان حرام است.
دیگر جنبه های هنر نیز در اسلام ممنوع یا مکروه است.
پس ما چیزی به نام هنر اسلامی نداریم. نباید گفت: «هنر اسلامی». باید گفت: «هنر در سرزمینهای اسلامی شده».
مسلمانان در کشورهای مسلمان نشین آثار هنری بسیاری از خود برجا نهاده اند که مایۀ فخر است. ولی کارشان خلاف اسلام بوده است و به احکام اسلامی توجه نداشته اند. اسلام قدرت نداشت که جلوشان را بگیرد.


فلسفۀ اسلامی چیست؟

برای آن که بدانید فلسفه در اسلام ممنوع است و فیلسوفان کافر استند کتاب پرآوازۀ امام ابوحامد غزالی را بخوانید عنوانش: تهافت الفلاسفه.  دهها کتاب دیگر در همین زمینه توسط فقیهان بزرگ تألیف شده که فلسفه و فیلسوفان را تکفیر کرده اند.
همۀ کسانی که عنوان فیلسوفان اسلامی دارند در زمان خودشان مسلمان اسمی بوده اند و نزد فقیهان ملحد شمرده شده‌اند. در این زمینه استثناء وجود ندارد.  ملحد بودن همگی شان اثبات شده است.
پس ما فلسفۀ اسلامی نداریم. فلسفه در سرزمینهای اسلامی شده داریم که نظریه پردازانش دانش وران برخاسته از خانواده های مسلمان بوده اند ولی خودشان انگ ملحد خورده اند. ردیف کنید نامهای فیلسوفان ملحد را، از رازی و  فارابی و ابن سینا و بیرونی تا سدۀ هفتم هجری. تألیفات ابن سینا در برخی از تألیفات بزرگان مسلمان عنوان «کفریات ابن سینا» دارد. کفریات رازی که مشهور است. کفریات فارابی نیز همچنین.
فلسفه «کفریات» است. کفریات نیز یعنی مخالف اسلام.

 
 
 

زبانتان را از واژگان زشت و غلطهای مصطلح بپالائید

تماشا یعنی «قدم زدن، راه پیمایی آهسته». تماشای بهار یعنی قدم زدن در بهار. مشاهده یعنی نگریستن، نگاه کردن. تماشا را به جای مشاهده ننویسید و نگوئید. وقتی چیزی را مشاهده می‌کنید نگوئید دارم تماشا می‌کنم (زیرا تماشا می‌کنم یعنی قدم می‌زنم). تماشایی است یعنی جائی است کە شایستۀ قدم زدن است، مناسب برای پیاده روی آهسته است. تماشاگر غلطِ زشت است (زیرا معنایش می‌شود سازندۀ عمل قدم زدن. مثل آهنگر یعنی سازندۀ آهن)، مشاهده‌کننده درست است

ضرب و شتم
یعنی زدن و دشنام دادن. ضرب: زدن. شتم: دشنام دادن. وقتی کسی زد و کوب کرد ولی دشنام نداد نگوئید ضرب و شتم کرد (زیرا ضرب و شتم کرد یعنی همراه با زدن دشنام داد)

نگوئید دراز کشیدم. (زیرا عبارت زشتی است) بگوئید خودم را درازکش کردم
نگوئید پا شدم. بگوئید بلند شدم یا بگوئید برخاستم

پرش
و جهش را به جای هم ننویسد. آدم پرش نمی‌کند. آدم جهش می‌کند. پرنده پرش می‌کند. نگوئید از روی فلان چیز پریدم. بگوئید از روی فلان چیز جهیدم یا از روی فلان جیز جَستم

صحبت کردن یعنی همنشینی کردن، همدمی کردن. همراهی کردن در امری. صحبت یاران یعنی همنشینی با یاران. صحبت به معنای سخن نیست. صحبت کردن به معنای سخن گفتن نیست. به جای این عبارت زشت، گپ زدن یا سخن گفتن بەکار ببرید. من با فلانی صحبت کردم یعیی من با فلانی همنشینی کردم. به جای همصحبت بگوئید همسخن، همگپ. من دارم صحبت می کنم یک عبارت غلط است.

فرمایش
یعنی امر کردن (دستور دادن). فرمود یعنی امر کرد (دستور داد). می‌فرماید یعنی امر می‌کند (دستور می‌دهد). فرمایش به معنای گفتن نیست. شما می‌فرمائید یعنی شما امر می‌کنید. بفرمائید یعنی امر کنید.

 تشریف آورد
یعنی چه؟؟ تشریف برد یعنی چه؟؟ این دوتا بمعنای رفتن و آمدن نیست. تشریف فرما شد یک عبارت زشت و خطا است که در زبان ما به کار برده می‌شود.

به جای کماکان بگوئید همچنان.

بەجای منجر شد بگوئید انجامید.

 هرگز دو حرف « و » و « یا » را با هم در حمله به کار مبَرید. عبارت این و یا آن غلط است. این یا آن درست است.   ممکن است بگوئیم «این و/ یا آن» که در اینجا باید یک علامت ممیز بگذاریم و معنای عبارتمان می‌شود: «این یا آن» یا «این و آن». یعنی یک عبارتِ شک ساخته‌ایم.

اسمی که پیش از حرفِ پیوندگرِ «با» می‌آید نباید کسرۀ اضافه بگیرد. «مقابلۀ با ستم» غلط است. «مقابله با ستم» درست است. اسمی که بعد از «با» می‌آید اگر اسم قبل از «با» کسرۀ اضافه گرفته باشد این اسم بعدی تبدیل به صفت می‌شود. مثلا «مقابلۀ با ظلم» به معنای «مقابلۀ ظلم‌ناک» و «باظلم» در اینجا ظلمِ دومی صفت است نه است. وقتی می‌گوئیم «سخنْ با استدلال» یعنی سخنی که همراه با استدلال است. ولی اگر بگوئیم «سخنِ با استدلال» معنایش می‌شود سخنِ استدلال‌مند، که در اینجا استدلالِ دومی صفت است نه اسم.

موارد مشابه دیگر از خطا را وقتی در نوشته های دیگران دیدم در اینجا خواهم نوشت.

 
 
 

سعدی شیرازی، برنامۀ ادبی از تلویزیون تاجیکی بخارا- بخش یکم

سعدی شیرازی، برنامۀ ادبی از تلویزیون تاجیکی بخارا: بخش دوم

بوعلی سینا، برنامۀ ادبی از تلویزیون تاجیکی بخارا 

اپرای رودکی سمرکندی از تلویزیون تاجیکی بخارا

 

هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

 هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

 هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

 هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان

 هم میهنان ما، فرزندان زرتشت و رودکی در خراسان شرقی: تاجیکستان


تمدن اَرَتـَّه در سرزمین کرمان. یک گهواره‌گاه کهن از تمدنِ ایرانی
 

اینجا هم شیراز بود، اینها هم شیرازی بود. می‌خواهید بنگرید؟
 

 
 

 گنبدها و گنبدچه‌هائی که اخیرا نامِ امام زاده بر آنها نهاده‌اند و تبدیل به مراکز درآمدزایی برای خودشان کرده‌اند دو صنف استند:

یک صنفشان یادگار دوران جهادها و ویران‌گریها و کشتارهای عربها در ایران است، و هرکدام اینها گور یکی از سرداران جهادگر عرب است که یا در جنگِ تجازکاراه‌اش بەدست نیاگانِ ما کشته شده است یا پس از گذراندنِ زندگیش با باج‌گیری از نیاگانِ ما و پس از مدتها زورگیری کردن و خوردنِ زحمت‌کشیدۀ نیاگانِ ما مرده است. آنها که به دست نیاگانِ ما کشته شده اند همتایانِ خودشان نامِ شهید بر آنها نهاده‌اند و در کشور ما برایشان یادگاری برپا کرده‌اند.

مؤلف تاریخ طبرستان  از یکی از این جنایتکاران که نامش مصقله بوده و به دست دلیرمردان ایران‌زمین کشته شده است با افسوس و درد یاد کرده و نوشته که گورش در اینجا نهاده است و عوام به زیارتش می‌روند و می‌گویند شهید است و صحابی پیامبر است.
باید دید که این جنایتکار اکنون چه نامی برخود دارد و کدام امامزادۀ بزرگوار و درآمدزا برای متولیانِ مفت‌خواره است؟!

ما چه قومی هستیم که با دشمنان هویت تاریخی خودمان و کسانی که به ما جنایتها کرده بوده‌اند چنین رفتاری فرومایگانه داریم و خرافه‌باورانه  از مُردۀ آنها مدد می‌طلبیم و نیاز می‌خواهیم و پول بر پایشان نثار می کنیم آن هم بر روی استخوانهای پوسیده و هزار و چندصد ساله؟؟؟ 

اینها اگر امروز هم برمی‌خاستند با ما همان می‌کردند کە آن زمانها کردند و اگر دستشان می‌رسید بازهم دختران و خواهران ما را از خانه‌ها بیرون می‌کشیدند تا کنیز خویش و اسباب هوس‌رانی خودشان کنند، و دارایی‌های ما را تاراج می‌کردند تا اسباب عیاشی خودشان کنند و و باز هم شب و روز با هراس‌افکنی و راهزنی و ترور از ما باج‌گیری می‌کردند.

ما چه اندازه باید از خودبیگانه شده و فرومایه باشیم که از استخوانهای پوسیدۀ دشمنانمان نیاز بطلبیم؟؟

صنفی دیگر از گنبدها و گنبدچه‌ها بازماندۀ صوفیانِ مفت‌خورِ تنبل‌پرور خانقاهی دوران حاکمیت مغولان است که توجیه گر سلطۀ مغولان بوده‌اند و دار و دستگاه و خانقاه برپا کرده و از مغولان سیاهکار مواجب می‌گرفته‌اند و ستم آن بیگانگانِ دشمنِ ایران‌زمین را توجیه می‌کرده‌اند.

هیچ‌کدام از این گنبدها و گنبدچه‌ها از آن کسی از علویان نیست. امامزاده نیست. شاید در کوهستانهای دیلمستان چند گوری از آن علویان حسنی بازمانده باشد که نمی‌توان شناسایی کرد. با یقین استوار توان گفت که به جز امام رضا هیچ کدام از گنبدها و گندبچه‌های درون ایران ازآن کسی از نبیرگان امام علی نیست.  خرافه‌گسترهای مفت‌خواره این گنبدها و گنبدچه‌ها را تبدیل به مراکز درآمدزایی برای خودشان کرده‌اند و عوام نادان را فریب می‌دهند و خرافه می‌پراکنند و فرهنگ ایرانی را به گند کشیده‌اند.

کسی که بپندارد استخوان پوسیده پول می‌گیرد و شفا می‌دهد و نیاز برآورده می‌کند باید با چه صفتی نامیده شود جز نادانِ فریب‌خورِ خرافه‌پرستِ خردگریز؟؟


تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین
Iran, History and Culture